لفور و آداب و رسوم آن
لفور یکی از دهستانهای ششگانه شهرستان سواد کوه در استان مازندران در شمال ایران است.این دهستان از سمت جنوب به ارتفاعات رشتهکوه البرز، از سمت غرب به منطقه قرآنتالار(شهرستان بابل) و از سمت شرق به جنگلهای منتهی به بخش زیراب و جوارم و از سمت شمال به جنگلهای منتهی به بخش شیرگاه محدود است. دهستان لفور از۲۹ آبادی و روستا تشکیل شدهاست که مهمترین روستاهای آن عبارتاند از [نفتچال](شامل روستای نفت چال و آبادیهای پلیکا، سیاهکلا، قاضیکلا، پاپک، تاشیه، سوته، تپه سر, خربمرد)، بورخانی، دهکلان، لفورک، گشنیان، شاهکلا، مرزیدره، پاشاکلا، میرارکلا، اسبوکلا، چاشتخوران وامام کلا، چاکسرا، حجیکلا، درزیکلا، رئیسکلا، رنگو، سنگسی، شارقلت، عالمکلا، غوزک رودبار، کالیکلا، کفاک، گالشکلا، لودشت و مرزیدره می باشد.براساس آخرین سرشماری عمومی کشور در سال ۱۳۸۵ جمعیت این منطقه ۴۸۲۶ نفر و مساحت آن با احتساب مناطق جنگلی ان حدود هشتهزار هکتار میباشد.منطقه لفور علیرغم اینکه از دیرباز منطقه محرومی بودهاست ولی عموم مردم آن بسیار ساده صمیمی باسواد و بافرهنگ سنتی مخصوص بخود میباشند. دیرینگی فرهنگ این منطقه تا دو هزار و هشتصد سال پیش کشف شدهاست.محتویات
۱ اقلیم
۲ تاریخ
۳ آثار باستانی و تاریخی
۳.۱ اوضاع سیاسی و اجتماعی
۴ جاذبههای گردشگری و مذهبی
۴.۱ سد البرز
۴.۲ ناحیه جنگلی لفور
۵ آداب و رسوم
۵.۱ نوروز خوانی
۵.۲ چهارشنبه سوری
۵.۳ نوروز
۵.۴ تیرما سیزده شو
اقلیم
دهستان لفور از مجموعه درهها و ارتفاعات تشکیل شدهاست که بلندترین نقطه آن بنام روستای بورخانی، ۱۶۵۱ متر از سطح دریا ارتفاع دارد. حوزه ارتفاعات و درههای لفور شامل ارتفاعات منطقه امام کلا ودره مرزیدره، دره میرارکلا، دره آذز(خربمرد) ارتفاعات اسبوکلا و دره موزین را تشکیل میدهند که ارتفاع آنها از غرب به شرق و متمایل به سمت رشته کوه البرز افزایش مییابد که این درهها و ارتفاعات به به درهها و ارتفاعات وسو منطقه لفور را در غرب شهرستان سوادکوه پدید آوردهاند که دارای جنگلهای انبوه و بسیار زیبائی میباشد. درههای مذکور رودخانههای کوچک آذررود، گتو، و بولک را ایجاد میکنند که پس از هم پیوستن به یکدیگر در پایین دست روستای مرزیدره رودخانه بابل (در زبان محلی لفور حرف ب دوم با کسره خوانده میشود- از قبل از تغییر اسم شهر بابل از بارفروش در سال ۱۳۱۰) را تشکیل میدهند.بابلرود طول تقریبی ۷۸ کیلومتر دارد که به این ترتیب از لفور سر چشمه میگیرد. و پس از طی این مسیر در بابلسر به دریای خزر میریزد. به این ترتیب لفور سرچشمه بابل رود است. کمترین عرض این رودخانه ۱۰ متر و بیشترین عرض آن ۸۰ متر است. دبی سالانه این رودخانه در استگاه بابل ۳/۵۶۱ میلیون متر مکعب است که کمترین میزان آبدهی آن در ماههای تیر و مرداد است.
تاریخ
اسپهبد لفور «۲۵۰ ق / ۸۶۴ م» از بازماندگان خاندان قارن در این روزگار «حدود ۲۵۰ ق/۸۶۴ م» با زیدیه و سپاه او هم پیمان شده بود. اسپهبدلفور ظاهراً کمک به زیدیه را بهانهای کرده بود تا بدان وسیله از توسعه و بسط قدرت و نفوذ خاندان باوند که تدریجاً مایه زحمت و وحشت آنها شده بود به موقع جلوگیری نماید. به هر حال هر چند اسپهبد قارن بن شهریار باوندی در مقابل اسپهبد لفور به مقاومت برخاست، اما لشکری که سید حسن به یاری اسپهبدلفور فرستاد و ظاهراً به غیر از داوطلبان کلار، دیلمان و آمل، شامل باذوسپانان فریدون از خاندان پادوسپانان رویان هم میشد، موجب شکست و هزیمت اسپهبد قارن شد و خطری که از سوی این خاندان، قارنیان را تهدید میکرد، موقتاً برطرف شد. از عاقبت کار اسپهبد لفور پس از این واقعه اطلاع چندانی در دست نیست.برخی پژوهندگان بر این باورند که نام سوادکوه با تغییر واژه کهن فرشوادگر به فرشوادکوه سپس تبدیل آن به سوادکوه پدید امدهاست.در بر خی از اسناد و کتب تاریخی اسامی دیگری مانند قارن کوه، شروین کوه، جبال شروین و کولاچی نیز برای این ناحیه بکار رفتهاست.
آثار باستانی و تاریخی
طبق کشفیات جدید آثار و شواهدی از معماری دوران عصر آهن در کاوشهای باستان شناختی محوطه سد البرز واقع در لفور کشف شد.در پی کاوشهای اخیر در محوطه سد البرز که روی تپه تاریخی چاشتخوران صورت گرفت، آثار معماری از دوران عصرآهن بدست آمدهاست.آثار مکشوفه از این تپه تاریخی را میتوان شامل پیهای سنگی خانهها، تنور و خمره ذخیره سازی مواد غذایی و همچنین قالبهای سنگی و سفالی ذوب فلز عنوان کرد. بنا به گفته باستان شناسان مطالعات اولیه روی این آثار نشان میدهد که مردم این منطقه موفق به دستیابی به روش پیشرفتهای از پخت سفال در فرمهای گوناگون و ذوب فلزات شده بودند.در این منطقه همچنین دو گورستان مربوط به اوایل اسلام کشف شدهاست که در آن اجساد به همراه تابوتهای چوبی با بستهای فلزی و گورهایی شناخته شده با آجر دفن شدهاند.در طی سالهای ۱۳۸۳ و پس از آن گمانه زنی روی تپه چاشتخوران و منطقه اطراف آن برای کشف بقایای بیشتری از معماری و گورستان عصر آهن ادامه خواهد داشت.براساس گزارش سازمان میراث فرهنگی و گردشگری مازندران، سد البرز در منطقه لفور شهرستان سواد کوه در حال ساخت است که با آبگیری این سد در سال ۱۳۸۵ بخشهای وسیعی از دهستان لفور حدود ۱۲ روستا و تعدادی از محوطههای باستانی به زیر آب خواهد رفت.گورستان تاریخی لفورک به همراه روستای لفورک و ۱۱روستای دیگر و چندین محوطه تاریخی دوره اسلامی در منطقه سوادکوه متاسفانه با آغاز آبگیری سد البرز به زیر آب خواهد رفت. درحال حاضر نخستین فصل از بررسیهای باستانشناسی در پشت سد البرز به پایان رسیده و باستان شناسان در انتظار آغاز دومین فصل این کاوشها در این منطقه هستند.گورستان لفورک در مجاورت روستای لفورک قرار گرفتهاست.
اوضاع سیاسی و اجتماعی
منطقه لفور محل سکونت مردان بزرگی بودهاست که سوابق شخصیتهای مشهور آن در دست تدوین میباشد و درآینده معرفی خواهند شد. ازجمله این شخصیتها اسماعیل صالحی مازندرانی از روستای نفتچال است. شرححال و وزندگینامه صالحی مازندرانی توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی بازنویسی، تدوین و در ۳۶۵ صفحه و چهار فصل عرضه شدهاست.
جاذبههای گردشگری و مذهبی
دریاچه سد البرز
جنگل خربمرد
امامزاده سه تن بزرگوار - گزو
امام زاداده سید محمد ال کیا- نفتچال
امامزاده سیدعلی کیا-امامکلا
سد البرز
سد البرز با ارتفاع ۷۲ متر در دهستان لفور بر روی رودخانه بابل احداث شدهاست. این سد خاکی در منطقهای واقع شدهاست که به لحاظ تاریخی دارای اهمیت زیادی است.
ناحیه جنگلی لفور [ویرایش]
این جنگلها در مرکز دهستان لفور و شار قلت و در مسیر محدوده اطراف سد دارای زمینه بسیار مساعد برای اجرای طرحهای گردشگری هستند. اکنون نیز علیرغم عدم برخورداری از امکانات مناسب اقامتی و پذیرائی، با وجود روستاهای زیبای بورخانی، گشنیان، نفت چال، چاکسر، اسبوکلا، گالش کلا، میرار کلا، غورک رودبار، امامکلا، کالی کلا، مرزیدره و عالم کلا به همراه چشمه سارها، رودها، انهار و مناظر بی نظیر طبیع دیگر، از بدیعترین چشم اندازها برخوردار است و در تعطیلات سالانه گردشگران بی شماری را به خود جلب مینماید. منطقه جگلی خربمرد با مناظرطبیعی و بکر فوقالعاده آن چشم هر بیننده خیره میکند.
آداب و رسوم
نوروز خوانی
نوروز خوانانی معمولاً پانزده روز قبل از فرا رسیدن عید نوروز شروع میشود. در مراسم نوروزخوانی نوروز خوانان معمولاً به داخل روستاها میآیند و با خواندن اشعار در مدح بهار و ترانههای محلی، طلیعه سال نو را به آنان مژده میدهند. نوروز خوانان چند نفر هستند که یک نفر اشعار را میخواند، یک نفر ساز میزند، نفر دیگر که به آن کوله کش(بارکش) میگویند به در خانههای مردم میرود و میخواند:
باد بهارون اومده/ نوروز سلطون اومده/ مژده دهید به دوستان/ گل به گلستون اومده
یا اینکه همین مضامین را با عبارات:
بهار آمد بهار آمد خوش آمد/ سمن در سبزه زار آمد، خوش آمد/
نوروزتان نوروز دیگر/ شما را سال نو باشد مبارک.
صاحب خانه نیز با دادن پول، شیرینی، گردو، تخم مرغ و نخود، و کشمش از آنان پذیرایی میکند.
چهارشنبه سوری
از مراسم به جامانده در ایران زمین، چهارشنبه سوری است که در پایان چهارشنبه هر سال برگزار میشود. صبح روز چهارشنبه آش ترش، درست میکنند. آشی که محتوی ترشی گوجه سبز، و اب از گیل برخی سبزی در آن میریزند و بعد از آماده شدن بین همسایهها پخش میکنند و در بعضی از روستاها غروب همان روز میخوانند با ارزوی شادی و خوشی برای خود و خانواده خود از روی آتش میپرند.
نوروز
هنگام تحویل سال افراد خانواده دور سفره و یا مشابه آن هفت سین که با ظرافت و سلیقه خانم خانه چیده شده مینشینند و در حالیکه پدر خانواده دعای تحویل میخواند منتظر سال نو میشوند. در گذشته که امکانات ارتباطی مانند رادیو و تلویزیون نبود با تیراندازی یا گفتن اذان سال جدید را به همه اعلام میداشتند. بعد از این که سال نو شد کسی (معمولاً بچهها) که به عنوان مادرمه (مارمه) انتخاب شده با مجمعی که در ان قرآن، آیینه، اب، سبزه و شاخههای سبز جوان قرار دارد وارد خانه میشود چهارگوشه اتاقها را آب میپاشد قرآن را کنار سفره هفت سین میگذارد و شاخههای تازه سبز شده و دارای شکوفه (معمولاً از درخت گوجه سبز) را به این نیت که سال سرسبز و خوش و خرمی برای خانواده باشد، جلوی در اتاق آویزان یا روی طاقچه اتاق میگذارد. دراین روز مادر خانه، غذای عید، سبزی پلو با مرغ یا گوشت درست میکند. علاوه بر آن بعضی هم غذایی به عنوان خیرات برای اموات میپزند و بین مردم پخش میکنند.
تیرما سیزده شو
جشن تیرگان که در زبان محلی به آن تیرما سیزده شو گفته میشود، همان جشن معروف ایرانیان باستان است که در تاریخ باستانی تبری مصادف با دوازدهم آبان میشود. در رابطه با تاریخچه این جشن نیز روایات مختلفی وجود دارد. برخی پیروزی کاوه بر ضحاک را مبنای جشن تیرما سیزده شو میدانند و برخی از مردم روستاها معتقدند که تیرگان شب تولد علی است. ولی برخی نیز معتقدند که جشن تیرما سیزه شو یکی از کهنترین جشنهای ایرانیان و مردم استان مازندران میباشد و ارتباطی به تولد علی یا اسلام ندارد.این جشن در تاریخ پیش از اسلام در ایران بزرگ وجود داشته است. یکی از قوی ترین حدس ها در این مورد، روز پرتاب تیر توسط آرش از دماوند کوه در آمل است به طوری که مردم سه روز را صرف این مراسم می کنند که روز اول را در سوگ آرش عزاداری می کنند و روز دوم و سوم را در شادی مشخص شدن مرز ایران جشن می گیرند.
تیرما سیزده شو به لال انه شو هم معروف است با برپایی آیینهای ویژه و آماده کردن خوراکیهای سیزدهگانه جشن گرفته میشود. در گذشته و هنوز در بعضی از روستاها مردم لفور در این شب همه خانواده کنار هم جمع میشوند و تا پاسی از شب به خوردن تنقلات و گوش دادن به قصه و افسانههای بزرگترها سپری میشود. در گذشته در غروب روز سیزده جوانان هم با در دست داشتن چند ترکهی بلند با کیسهای به انتهای آن بسته شدهاست، همراه کودکان به در خانهها رفته و با سر و صدا و کوبیدن چوب به درخانهها و لالبازی و گاهی همراه با خواندن این شعر لال انه، لال انه، آبی قدکدار انه، پار بورده امسال انه از صاحب خانه تقاضای هدیه میکنند و صاحبخانه هم اغلب به آنها پول، میوه و شیرینی میدهد. در این شب افزون بر خوراکهایی که مناسب مهمانی است بنابر رسم هر محل خوراکیهایی ویژهای نیز تدارک دیده میشود. بعضی هم برای این جشن خوراکیهایی تهیه میکرنند که به لهجه محلی به آن «خاچی» گوفتند. و عبارت بود از از انواع شیرینیها که در خانه تهیه میشود وشیرینی دستی به نام پتو بزه نون و شیرینی دیگری به نام کماج گردو و سنجد و شیرینی و میوه و چای را روی کرسی میگذارند و افراد خانواده دور آن جمع میشوند. شگون چوب خوردن از لال نیز از دیگر مراسم مخصوص این جشن است. به گونهای که در برخی از شهرها این مراسم به لال شو معروف است. در این شب شخصی با لباس مبدل، دستمالی به سر بسته و صورتش را سیاه میکند و مانند لالها با کسی حرف نمیزند. این شخص که او را لال، لال مار و لال شیش میگویند با همراهی چند نفر وارد خانههای محل میشود و با چوب و ترکهای که در دست دارد، ضربهای به ساکنان خانه میزند. مازندرانیها آمدن لال را به خانه و کاشانه خود به فال نیک میگیرند و باور دارند که لال هر کس را بزند تا سال دیگر مریض نمیشود.
به گفته دکتر روح الامینی در ادبیات قرنهای چهارم و پنجم، نمونههای زیادی را میتوان یافت که نشان از بودن تیرماه در فصل خزان دارند.استاد دکتر صادق کیا نیز درباره محاسبه ماههای سال بر پایه گاهشماری فرس قدیم در مازندران (طبرستان) مینویسد :«اکنون نوروز آنان (مازندرانیها) در نیمه دوم «اونه ماه» (آبان ماه)، و تیرماه آنان در پاییز است تیرگان را در پاییز جشن میگیرند.جشن تیرماه سیزه شو، که در کتاب شرح بیست باب ملا مظفر، از آن به نام نوروز تبری یاد شده، در گذشته در شهرهای سواد کوه، سنگسر، شهمیرزاد، فیروزکوه، دماوند، بهشر، دامغان، ماها، ساری، بابل، آمل، نوشهر، شهسوار و طالقان برگزار میشدهاست و هماکنون نیز در آمل و کندلوس و دیگر شهرهای مازندران جشن گرفته میشود. همچنین همه ساله در ایام جشن تیرماسیزده شو مردم شهر رینه آمل جشن گسترده ای را در این رابطه برپا می کنند.




